به گفتهی "توماس مان": «بخش بزرگی از این کتاب با واقعیت در انطباقی کامل، و بازنوشت دقیق و بیکم و کاست آن است.»
گوته در ژوئن 1772 در مجلس رقصی، با دختری 19 ساله به نام شارلوت بوف و نامزدش آشنا میشود. گوته گفته که بیدرنگ عاشق آن دختر شده، او را دنبال میکند. از آن پس تا مدتی روابط این دو، بین ِ رد و قبول در نوسان است. شارولت با گوته روراست بوده و به وی میگوید که امیدی به عشق و ادامهی رابطهشان نیست. در سپتامبر همان سال، گوته بدون خداحافظی شارلوت را ترک میگوید. ارتباط بین این ماجرا و رمان ِ ورتر آشکار است. نویسنده «ورتر» را در 24 سالگی نوشت و یکشبه مشهور شد.
رمان در فرم نامهنگاری ارائه شده. نامههای ورتر به دوستاش "ویلهلم" رمان را شکل داده است. در اواخر ِ داستان، این نامهها قطع میشوند و سخنانی از قول ِ ’ناشر، خطاب به خواننده‘عرضه شده تا ما بدانیم سرگذشت ورتر در آستانهی مرگ و اندکی پس از آن به کجا انجامیده است. پس بخش اعظم کتاب توسط راوی اول شخص، یعنی ورتر روایت شده؛ و در پایان، راوی ِ سوم شخص، اطلاعات تکمیلی را اضافه کرده است.
در پایان ِ کتاب مقالهی خوبی از "توماس مان" در تحلیل ِ «ورتر» آمده که به نکات جالبی اشاره کرده. از جمله دربارهی فرم این رمان، چنین آمده:
«اگرچه در آغاز قرار بود نمایشنامه باشد ولی پیدا بود که در این قالب توفیقی دست نمیدهد. پس نوع ادبی مناسبتری مطرح شد که عناصر نمایش و تغزل و روایت را یکجا داشت، و آن رمان ِ نامهنگارانه بود. سبکی که ریچاردسون و روسو پایهگذارش بودند.»
روایت ِ شاعرانه و بریده بریده، چیزی است که در قالب ِ رمانهای آن دوره نمیگنجیده است. پرشها و قطعهایی که در شعر رخ میدهد، در روایت ِ پیوستهی داستانی جایگاهی نداشته. همچنان که خطابهسرایی چندان با رمان سازگار نبوده و نیست، چرا که ’داستان‘ باید روایت شود و مجالی برای پراکندهگویی و رهاکردن ِ ’وقایع‘ نیست. به این دلایل، نویسنده فرم ِ نامه را مناسب تشخیص داده و البته این شگرد، در آن دوره موفق بوده؛ ولی نمیتوان امروز هم آن را درست و بینقص شمرد.
گوته عاشق «اودیسه»ی "هومر" بوده و مکرر میگوید که ورتر مشغول خواندن اودیسه است. گرایش به آثار کلاسیک در آثار گوته عجیب نیست. هرچه نباشد او خود یک کلاسیک است. این گرایش به شعر، بهناچار در آثار او هم رخ مینماید. همچنان که «فاوست» را در قالب شعر نگاشته است. در ورتر هم مکرر در مکرر ما با توصیفاتی شاعرانه مواجه میشویم. حتی در بخشی از کتاب، شعرهایی از "اُسیان" شاعر انگلیسی عینا نقل شده، که وجودش در این متن، چندان خوشایند نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر