فراسوی نیک و بد(به آلمانی: Jenseits von Gut und Böse) کتابیاست نوشته فریدریش نیچه فیلسوف آلمانی، که در واپسین سالهای عمر وی در سال ۱۸۸۶ انتشار یافت. عنوان اصلی کتاب فراسوی نیک و بد-پیش درآمدی بر فلسفه آینده است که نویسنده مقصودش را از نگارش این کتاب نگاه به فلسفه آینده عنوان میکند.
نویسنده در واپسین سالهای عمر خویش دورهای سخت را گذراندهاست و این کتاب حاصل زمستان یکی از سالهای عمر اوست که به گفته خویش خیلی مهم بودهاست.
دریکی از نامههای خویش به دوست خود مینویسد:
از این زمستان بهرهای فراوان بردم و اثری نگاشتم که دشواریهای فراوانی دارد و حتی از انتشار آن گاهی میهراسم و لرزه بر اندامم میافتد. نام این کتاب چنین است: فراسوی نیک و بد پیش درمدی بر فلسفه آینده
ترجمه فارسی کتاب را از متن آلمانی آن برگرداندهاست.
عشق به انسان به خاطر خدا، والاترين و دوردست ترين احساسي است كه در ميان بشر تا كنون بدان دست يافته اند. اگر وجدان خود را تربيت كنيم در همان حال كه ما را مي گزد، مي بوسد. در عشق حقيقي روح است كه تن را در آغوش مي گيرد. .چه در کتابش فراسوی نیک و بد اعلام می دارد که باید از دگم گرایی در اندیشه فلسفی دوری کرد. او حقیقت گرایی مطلق افلاطون را زیر سئوال می برد و جستجوی خیر و حقیقت مطلق را باطل می داند. وی می گوید که برای بشر بنیادی تر از بررسی حقیقت جستجوی ارزش آن بوده است و متافیزیسین¬ها همگی به دنبال ارزش گذاری مفاهیم متضاد بوده اند. نیچه می گوید که باید در تضادهای دوگانه شک کرد. نیز می گوید از کجا معلوم که این تضادهای دوگانه اصلا وابسته به هم و یکی نباشند؟ در فلسفه معین ارزشی بیشتر از نامعین دارد همان طور که ارزش نمود کمتر از حقیقت است. اگر چه نیچه مطرح می کند که چه بسا این ارزش گذاری ها اشتباه و ظاهربینانه است اما از نظر وی نادرستی یک حکم باعث نمی شود که آن حکم را رد کنیم. او احکام نادرست را برای زندگی بشری ضروری می انگارد و رد کردن آنها را به معنای رد کردن زندگی می داند. از نظر او فلسفه فراسوی نیک و بد ضروری ست.
عشق به انسان به خاطر خدا، والاترين و دوردست ترين احساسي است كه در ميان بشر تا كنون بدان دست يافته اند. اگر وجدان خود را تربيت كنيم در همان حال كه ما را مي گزد، مي بوسد. در عشق حقيقي روح است كه تن را در آغوش مي گيرد. .چه در کتابش فراسوی نیک و بد اعلام می دارد که باید از دگم گرایی در اندیشه فلسفی دوری کرد. او حقیقت گرایی مطلق افلاطون را زیر سئوال می برد و جستجوی خیر و حقیقت مطلق را باطل می داند. وی می گوید که برای بشر بنیادی تر از بررسی حقیقت جستجوی ارزش آن بوده است و متافیزیسین¬ها همگی به دنبال ارزش گذاری مفاهیم متضاد بوده اند. نیچه می گوید که باید در تضادهای دوگانه شک کرد. نیز می گوید از کجا معلوم که این تضادهای دوگانه اصلا وابسته به هم و یکی نباشند؟ در فلسفه معین ارزشی بیشتر از نامعین دارد همان طور که ارزش نمود کمتر از حقیقت است. اگر چه نیچه مطرح می کند که چه بسا این ارزش گذاری ها اشتباه و ظاهربینانه است اما از نظر وی نادرستی یک حکم باعث نمی شود که آن حکم را رد کنیم. او احکام نادرست را برای زندگی بشری ضروری می انگارد و رد کردن آنها را به معنای رد کردن زندگی می داند. از نظر او فلسفه فراسوی نیک و بد ضروری ست.
agar mikhayeed baraye download pooli begirid, inkar ra yekbar baraye hamishe bekonid, na inke mahyaneh'ash konid. ba mahaneh kardanham afrad ra discourage mikonid va ham rahe yad giri bishtar ra be rooye khanandegan khod mibandid. shoma behtar az man midanid ke afrade kharej az keshvar vaghte ziadi baraye motal'e nadaran makhssosan an ha ke kareshan dar research & development hast ke be andazeh bish az had majbooran motal'e konand va dar zemn az in hame bill dadan dige khasteh shodand.manzooram bill dadan be shoma nist.
پاسخحذف