نام اصلی میرزاده عشقی 1273 - 1303 هجری شمسی «سید محمدرضا کردستانی» فرزند «حاج سید ابوالقاسم کردستانی» در تاریخ دوازدهم جمادیالآخر سال ۱۳۱۲ هجری قمری، مطابق ۲۰ آذرماه ۱۲۷۳ خورشیدی، و سال ۱۸۹۴ میلادی، به دنیا آمد
دوساله بود که ناصرالدین شاه ترور شد
شش ساله بود که قرن بیستم آغاز شد
دوازده ساله بود که فرمان مشروطیت صادر شد
چهارده ساله بود که محمدعلی شاه قاجار مجلس را به توپ بست و استبداد صغیر آغاز شد
پانزده ساله بود که احمدشاه به سلطنت رسید
بیست ساله بود که: احمد شاه تاجگذاری کرد، جنگ جهانگیر اول شعله ور شد، عشقی به همراه دولت به تبعید کرمانشاه رفت
بیست و یکساله بود که "نامه ی عشقی" را در همدان انتشار داد
بیست و دو ساله بود که به استانبول سفر کرد
بیست و سه ساله بود که در روسیه دولت انقلابی به قدرت رسید
بیست و چهار ساله بود که جنگ جهانی اول تمام شد
بیست و پنج ساله بود که قرارداد 1919 بین وثوق الدوله رئیس الوزرای وقت و دولت بریتانیا بسته شد و او به سبب مخالفت با آن به زندان افتاد
بیست و شش ساله بود که کودتای سوم اسفند 1299 انجام شد، در اصفهان اپرای ایرانی به روی صحنه آورد
بیست و هفت ساله بود که نخستین شماره ی روزنامه ی قرن بیستم را منتشز کرد، اپرایش را در تهران نیز اجرا کرد
بیست و نه ساله بود که رضاخان سردار سپه به ریاست هیئت وزرا رسید، در ترکیه با الغای خلافت اسلامی، رژیم جمهوری اعلام شد.
میرزاده عشقی نام اصلیش «سید محمدرضا کردستانی» و فرزند «حاج سید ابوالقاسم کردستانی» بود و در تاریخ دوازدهم جمادیالآخر سال ۱۳۱۲ هجری قمری مطابق ۲۰ آذرماه ۱۲۷۳ خورشیدی و سال ۱۸۹۴ میلادی در همدان زاده شد.
سالهای کودکی را در مکتبخانههای محلی و از سن هفت سالگی به بعد در آموزشگاههای «الفت» و «آلیانس» به تحصیل فارسی و فرانسه اشتغال داشته، پیش از آنکه گواهی نامه از این مدرسه دریافت کند در تجارتخانه یک بازرگان فرانسوی به شغل مترجمی پرداخته و به زبان فرانسه مسلط شد.
دوره تحصیلی وی تا سن هفده سالگی بیشتر طول نکشید، در آغاز سن ۱۵ سالگی به اصفهان رفت، سپس برای اتمام تحصیلات به تهران آمد، بیش از سه ماه نگذشت که به همدان باز گشت وچهار ماه بعدش به اصرار پدر برای تحصیل عازم پایتخت شد ولی عشقی از تهران به رشت و بندر انزلی رهسپار و از آنجا به مرکز باز آمد.
هنگامی که در همدان بسر میبرد اوائل جنگ جهانی اول ۱۹۱۴-۱۹۱۸ میلادی به عبارت دیگر دوره کشمکش سیاست متفقین و دول متحده بود. عشقی به هواخواهی از عثمانیها پرداخت و زمانی که چند هزار تن مهاجر ایرانی در عبور از غرب ایران به سوی استانبول میرفتند او هم به آنها پیوست و همراه مهاجرین به آنجا رفت.
عشقی چند سالی در استانبول بود، در شعبه علوم اجتماعی و فلسفه دارالفنون باب عالی جزء مستمعین آزاد حضور مییافت، پیش از این سفر هم یک باربه همراهی آلمانیها به بیجار و کردستان رفته بود.
«اپرای رستاخیز شهریاران ایران» را عشقی در استانبول نوشت. این منظومه اثر مشاهدات او از ویرانههای مدائن هنگام عبور از بغداد و موصل به استانبول بودهاست.
در سال ۱۳۳۳ ه. ق. «روزنامه عشقی» را در همدان انتشار داد. «نوروزی نامه» را نیز در سال ۱۳۳۶ ه. ق. پانزده روز پیش از رسیدن فصل بهار در استانبول سرود.
عشقی از استانبول به همدان رفت و باز به تهران شتافت. او چند سال آخر عمرش را در تهران به سر برد، قطعه «کفن سیاه» را در باب روزگار زنان و حجاب آنان با مسمط نوشت. در واقع این اثر با ثمرش، تاریخچهٔ تز انقلاب مشروطیت و دورهای که شاعر میزیست میباشد.
عشقی گاه گاهی در روزنامهها و مجلات اشعار و مقالاتی منتشر میساخت که بیشتر جنبهٔ وطنی واجتماعی داشت، چندی هم شخصاً روزنامه «قرن بیستم» را با قطع بزرگ در چهار صفحه منتشر میکرد که امتیازش به خود او تعلق داشت لیکن بیش از ۱۷ شماره انتشار نیافت.
در آخرین کابینه حسن پیرنیا، مشیرالدوله از طرف وزارت کشور به ریاست شهرداری اصفهان انتخاب گردید ولی نپذیرفت.
میرزاده عشقی پیش از آغاز مبارزاتش به همراه رضاخان به همراه عدهای دیگر، جهت کمک به عثمانیان در جنگ جهانی اول به آنجا سفر کردند. دیدن ویرانههای طاق کسری در مدائن باعث نوشته شدن اپرای رستاخیز شهریاران ایران شد.
عشقی پس از بازگشت در صف مخالفان جدی سردار سپه درآمد. شاید شعرهای عشقی به علت عمر کوتاه شاعریاش هیچ گاه مجال پخته شدن پیدا نکردند، اما صراحت لهجه، نکتهبینی و تحلیل بسیار فنی او در مورد تحولات سیاسی و اجتماعی دوره خودش بسیار مشهوداست. به عقیدهٔ بسیاری از مورخین، عشقی از مهمترین روشنفکران مولود روشنگری پس از مشروطه بود.
سی ساله بود که آخرین شماره ی روزنامه اش انتشار یافت. و کشته شد.
در آغاز زمزمهٔ جمهوریت، عشقی دوباره روزنامه «قرن بیستم» را با قطع کوچک در هشت صفحه منتشر کرد که یک شماره بیشتر انتشار نیافت وبر اثر مخالفت، روزنامهاش توقیف شد و خود شاعر نیز به دست دو نفر در بامداد دوازدهم تیر ماه ۱۳۰۳ خورشیدی در خانه مسکونیاش جنب دروازه دولت، سه راه سپهسالار،کوچه قطب الدوله هدف گلوله قرار گرفت.
عشقی، زبانی آتشین و نیشدار داشت. او در روز ۱۲ تیرماه ۱۳۰۳ خورشیدی، در تهران هدف گلولهٔ افراد ناشناس قرار گرفت و در ۳۱ سالگی، چشم از جهان فرو بست.
دو روز پیش از آن یکی از دوستانش (میر محسن خان) به طور اتفاقی، در اتاق محرمانه اداره تامینات خبر «عشقی، محرمانه کشته شود» را شنیده بود.
دوساله بود که ناصرالدین شاه ترور شد
شش ساله بود که قرن بیستم آغاز شد
دوازده ساله بود که فرمان مشروطیت صادر شد
چهارده ساله بود که محمدعلی شاه قاجار مجلس را به توپ بست و استبداد صغیر آغاز شد
پانزده ساله بود که احمدشاه به سلطنت رسید
بیست ساله بود که: احمد شاه تاجگذاری کرد، جنگ جهانگیر اول شعله ور شد، عشقی به همراه دولت به تبعید کرمانشاه رفت
بیست و یکساله بود که "نامه ی عشقی" را در همدان انتشار داد
بیست و دو ساله بود که به استانبول سفر کرد
بیست و سه ساله بود که در روسیه دولت انقلابی به قدرت رسید
بیست و چهار ساله بود که جنگ جهانی اول تمام شد
بیست و پنج ساله بود که قرارداد 1919 بین وثوق الدوله رئیس الوزرای وقت و دولت بریتانیا بسته شد و او به سبب مخالفت با آن به زندان افتاد
بیست و شش ساله بود که کودتای سوم اسفند 1299 انجام شد، در اصفهان اپرای ایرانی به روی صحنه آورد
بیست و هفت ساله بود که نخستین شماره ی روزنامه ی قرن بیستم را منتشز کرد، اپرایش را در تهران نیز اجرا کرد
بیست و نه ساله بود که رضاخان سردار سپه به ریاست هیئت وزرا رسید، در ترکیه با الغای خلافت اسلامی، رژیم جمهوری اعلام شد.
میرزاده عشقی نام اصلیش «سید محمدرضا کردستانی» و فرزند «حاج سید ابوالقاسم کردستانی» بود و در تاریخ دوازدهم جمادیالآخر سال ۱۳۱۲ هجری قمری مطابق ۲۰ آذرماه ۱۲۷۳ خورشیدی و سال ۱۸۹۴ میلادی در همدان زاده شد.
سالهای کودکی را در مکتبخانههای محلی و از سن هفت سالگی به بعد در آموزشگاههای «الفت» و «آلیانس» به تحصیل فارسی و فرانسه اشتغال داشته، پیش از آنکه گواهی نامه از این مدرسه دریافت کند در تجارتخانه یک بازرگان فرانسوی به شغل مترجمی پرداخته و به زبان فرانسه مسلط شد.
دوره تحصیلی وی تا سن هفده سالگی بیشتر طول نکشید، در آغاز سن ۱۵ سالگی به اصفهان رفت، سپس برای اتمام تحصیلات به تهران آمد، بیش از سه ماه نگذشت که به همدان باز گشت وچهار ماه بعدش به اصرار پدر برای تحصیل عازم پایتخت شد ولی عشقی از تهران به رشت و بندر انزلی رهسپار و از آنجا به مرکز باز آمد.
هنگامی که در همدان بسر میبرد اوائل جنگ جهانی اول ۱۹۱۴-۱۹۱۸ میلادی به عبارت دیگر دوره کشمکش سیاست متفقین و دول متحده بود. عشقی به هواخواهی از عثمانیها پرداخت و زمانی که چند هزار تن مهاجر ایرانی در عبور از غرب ایران به سوی استانبول میرفتند او هم به آنها پیوست و همراه مهاجرین به آنجا رفت.
عشقی چند سالی در استانبول بود، در شعبه علوم اجتماعی و فلسفه دارالفنون باب عالی جزء مستمعین آزاد حضور مییافت، پیش از این سفر هم یک باربه همراهی آلمانیها به بیجار و کردستان رفته بود.
«اپرای رستاخیز شهریاران ایران» را عشقی در استانبول نوشت. این منظومه اثر مشاهدات او از ویرانههای مدائن هنگام عبور از بغداد و موصل به استانبول بودهاست.
در سال ۱۳۳۳ ه. ق. «روزنامه عشقی» را در همدان انتشار داد. «نوروزی نامه» را نیز در سال ۱۳۳۶ ه. ق. پانزده روز پیش از رسیدن فصل بهار در استانبول سرود.
عشقی از استانبول به همدان رفت و باز به تهران شتافت. او چند سال آخر عمرش را در تهران به سر برد، قطعه «کفن سیاه» را در باب روزگار زنان و حجاب آنان با مسمط نوشت. در واقع این اثر با ثمرش، تاریخچهٔ تز انقلاب مشروطیت و دورهای که شاعر میزیست میباشد.
عشقی گاه گاهی در روزنامهها و مجلات اشعار و مقالاتی منتشر میساخت که بیشتر جنبهٔ وطنی واجتماعی داشت، چندی هم شخصاً روزنامه «قرن بیستم» را با قطع بزرگ در چهار صفحه منتشر میکرد که امتیازش به خود او تعلق داشت لیکن بیش از ۱۷ شماره انتشار نیافت.
در آخرین کابینه حسن پیرنیا، مشیرالدوله از طرف وزارت کشور به ریاست شهرداری اصفهان انتخاب گردید ولی نپذیرفت.
میرزاده عشقی پیش از آغاز مبارزاتش به همراه رضاخان به همراه عدهای دیگر، جهت کمک به عثمانیان در جنگ جهانی اول به آنجا سفر کردند. دیدن ویرانههای طاق کسری در مدائن باعث نوشته شدن اپرای رستاخیز شهریاران ایران شد.
عشقی پس از بازگشت در صف مخالفان جدی سردار سپه درآمد. شاید شعرهای عشقی به علت عمر کوتاه شاعریاش هیچ گاه مجال پخته شدن پیدا نکردند، اما صراحت لهجه، نکتهبینی و تحلیل بسیار فنی او در مورد تحولات سیاسی و اجتماعی دوره خودش بسیار مشهوداست. به عقیدهٔ بسیاری از مورخین، عشقی از مهمترین روشنفکران مولود روشنگری پس از مشروطه بود.
سی ساله بود که آخرین شماره ی روزنامه اش انتشار یافت. و کشته شد.
در آغاز زمزمهٔ جمهوریت، عشقی دوباره روزنامه «قرن بیستم» را با قطع کوچک در هشت صفحه منتشر کرد که یک شماره بیشتر انتشار نیافت وبر اثر مخالفت، روزنامهاش توقیف شد و خود شاعر نیز به دست دو نفر در بامداد دوازدهم تیر ماه ۱۳۰۳ خورشیدی در خانه مسکونیاش جنب دروازه دولت، سه راه سپهسالار،کوچه قطب الدوله هدف گلوله قرار گرفت.
عشقی، زبانی آتشین و نیشدار داشت. او در روز ۱۲ تیرماه ۱۳۰۳ خورشیدی، در تهران هدف گلولهٔ افراد ناشناس قرار گرفت و در ۳۱ سالگی، چشم از جهان فرو بست.
دو روز پیش از آن یکی از دوستانش (میر محسن خان) به طور اتفاقی، در اتاق محرمانه اداره تامینات خبر «عشقی، محرمانه کشته شود» را شنیده بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر