گزارش یک آدمربایی، (نام اصلی به اسپانیایی: Noticia de un secuestro)، نام یک کتاب غیرداستانی نوشتهٔ گابریل گارسیا مارکز است.
این کتاب، ماجرای ربودن، زندانیکردن و در نهایت رهاکردن تعدادی از چهرههای سرشناس کلمبیا در اوایل دههٔ ۱۹۹۰ توسط کارتل مدلین را روایت میکند. کارتل مدلین، یکی از کارتلهای مواد مخدر بود که بهوسیلهٔ پابلو اسکوبار ایجاد شده و مدیریت میشد.
این کتاب، نخستین بار در سال ۱۹۹۶ به زبان اسپانیایی منتشر شد و یک سال بعد، نسخهٔ انگلیسی آن به چاپ رسید. کتاب «گزارش یک آدم ربایی» یک داستان واقعی است. مارکز٬ خود داستان نوشتن این کتاب را در مقدمه اینگونه روایت میکند: «ماروخا پاچون و شوهرش آلبرتو وي باميزار در اكتبر 1993 به من پيشنهاد كردند درباره شش ماه ربايش ماروخا و تلاشهاي سرسختانه آلبرتو براي آزادي او، كتابي بنويسم. طرح نخست به پايان رسيده بود كه فهميدم اين آدمربايي را نميتوان جدا از ديگر موارد آدمربايي كه همزمان در كشور روي داده بود، مورد بررسي قرار داد».
مارکز این کتاب را براساس مصاحبه با افراد تنظیم کرده است. کتاب داستان گروگانگيري ۹ روزنامه نگار توسط پابلو اسكوبار را روايت مي كند. روزنامه نگاراني كه البته دليل انتخاب آنها هم كاملا آشكار است؛ نزديكي به مواضع رييس جمهور. در ميان گروگانها دختر رييس جمهور سابق هم حضور دارد كه تقديرش را نهايتا مرگ رقم مي زند و ديگراني از نزديكان رييس جمهور و دولت.
در یکی از صفحات گزارش یک آدمربایی می خوانیم: رپاچو با قدرت تفکرات خود در زندان آن گروه را مورد سرزنش قرار داده بود: «…همه ما میدانیم در کلمبیا چطور می توان آراء مردم را از آن خود کرد؛ و اغلب نمایندگان مجلس چگونه انتخاب میشوند.» اشاره کرده بود که خرید و فروش آرای مردم در سراسر کشور، و به ویژه در مناطق ساحلی، و تقلب در شمارش آنها مرسوم و رایج است و بسیاری از نمایندگان؛ از شیوههای نامطلوب سیاسی از جمله زد و بندهای پشت پرده به منظورکسب آرا استفاده میکنند. به همین دلیل هم همواره عده ای معین انتخاب می شوند.
در صفحه ديگري از این کتاب باز هم می خوانیم: «ماروخا اگر از رویدادی ناراحت میشد، آشکارا احساس خود را بیان میکرد و واکنش نشان میداد. در واقع عادت او اینگونه بود. در برابر نگهبانان که وظیفهای جز زورگویی نداشتند هرگز عقب نشینی نمیکرد و چنان قاطعانه با آنها حرف می زد که به شدت از او میترسیدند.»
این کتاب، ماجرای ربودن، زندانیکردن و در نهایت رهاکردن تعدادی از چهرههای سرشناس کلمبیا در اوایل دههٔ ۱۹۹۰ توسط کارتل مدلین را روایت میکند. کارتل مدلین، یکی از کارتلهای مواد مخدر بود که بهوسیلهٔ پابلو اسکوبار ایجاد شده و مدیریت میشد.
این کتاب، نخستین بار در سال ۱۹۹۶ به زبان اسپانیایی منتشر شد و یک سال بعد، نسخهٔ انگلیسی آن به چاپ رسید. کتاب «گزارش یک آدم ربایی» یک داستان واقعی است. مارکز٬ خود داستان نوشتن این کتاب را در مقدمه اینگونه روایت میکند: «ماروخا پاچون و شوهرش آلبرتو وي باميزار در اكتبر 1993 به من پيشنهاد كردند درباره شش ماه ربايش ماروخا و تلاشهاي سرسختانه آلبرتو براي آزادي او، كتابي بنويسم. طرح نخست به پايان رسيده بود كه فهميدم اين آدمربايي را نميتوان جدا از ديگر موارد آدمربايي كه همزمان در كشور روي داده بود، مورد بررسي قرار داد».
مارکز این کتاب را براساس مصاحبه با افراد تنظیم کرده است. کتاب داستان گروگانگيري ۹ روزنامه نگار توسط پابلو اسكوبار را روايت مي كند. روزنامه نگاراني كه البته دليل انتخاب آنها هم كاملا آشكار است؛ نزديكي به مواضع رييس جمهور. در ميان گروگانها دختر رييس جمهور سابق هم حضور دارد كه تقديرش را نهايتا مرگ رقم مي زند و ديگراني از نزديكان رييس جمهور و دولت.
در یکی از صفحات گزارش یک آدمربایی می خوانیم: رپاچو با قدرت تفکرات خود در زندان آن گروه را مورد سرزنش قرار داده بود: «…همه ما میدانیم در کلمبیا چطور می توان آراء مردم را از آن خود کرد؛ و اغلب نمایندگان مجلس چگونه انتخاب میشوند.» اشاره کرده بود که خرید و فروش آرای مردم در سراسر کشور، و به ویژه در مناطق ساحلی، و تقلب در شمارش آنها مرسوم و رایج است و بسیاری از نمایندگان؛ از شیوههای نامطلوب سیاسی از جمله زد و بندهای پشت پرده به منظورکسب آرا استفاده میکنند. به همین دلیل هم همواره عده ای معین انتخاب می شوند.
در صفحه ديگري از این کتاب باز هم می خوانیم: «ماروخا اگر از رویدادی ناراحت میشد، آشکارا احساس خود را بیان میکرد و واکنش نشان میداد. در واقع عادت او اینگونه بود. در برابر نگهبانان که وظیفهای جز زورگویی نداشتند هرگز عقب نشینی نمیکرد و چنان قاطعانه با آنها حرف می زد که به شدت از او میترسیدند.»
سلام
پاسخحذففایل اسکن کامل کتاب نیست. صفحه 176 تا 193 جا افتاده!