فراموشخانه و فراماسونری در ایران کتابی است از دهه هزار و سیصد و چهل خورشیدی، نوشته مورخ، اسماعیل رائین در سه جلد که ابتدا در ایتالیا و سپس در ایران به چاپ رسید. در این کتاب تاریخ سازمانهای سری فراماسونری در ایران و نام چند صد عضو ایرانی این سازمانها آورده شده است. در این کتاب دهها کلیشه از مدرک عضویت، سوگندنامه، دعوتنامه به مجالس و تصاویر ایرانیان فراماسون ملبس به جامهٔ فراماسونها آورده شده است.
این کتاب بکمک ساواک تهیه شد. اسدالله علم به نصیری دستور داد که مدارک تهیه و در اختیار رائین گذاشته شود
سه جلد کتاب اسماییل رائین حاوی اطلاعات مفیدی در مورد فراماسونری در ایران است.جلد اول کتاب شامل مقدمه ای بر فراماسونری و پیشینه آن است٬جلد دوم به ساختار لژهای فراماسونری و تاریخچه آنها در ایران میپردازد و در جلد سوم طور اختصار لژهای ایران را واکاوی میکند.
در ایران کتابها و نوشتارهای ضد فراماسونری که عمدتا توسط نویسندگان مذهبی، ملی گرایان، رادیکال و بنیاد گرایان منتشر شده است، روش بیان تلخ ضد ماسونری اسمائیل رایین را دنبال می کنند که ماسونها را به تمام انواع توطئهها علیه ملت ایران متهم می کرد. تم تکراری این کتابها ارتباط ماسونری به نظریه توطئه جهانی انگلیس-صهیونیسم است. هرچند این کتابها اطلاعات اندکی بر کارهای رایین می افزایند.
هوشنگ شهابی در فصلی با عنوان "هذیان گوئی در تاریخ نگاری ایرانی" در مورد اسماعیل رائین و کتاب معروفش فراموشخانه و فراماسونری در ایران چنین مینویسد:
«اسماعیل رایین، مورّخ تاثیر گذار پیش از انقلاب اسلامی، کتابی چند جلدی در مورد فراماسونری منتشر کرد که در آن تقریبا همه نخبگان جامعه را به فرمانبری از فراماسونها متهم نمود.» اسماعیل رائین (زاده ۱۲۹۸ خورشیدی - درگذشته ۱۰ دی ۱۳۵۸ خورشیدی) محقق و مورخ بوشهری بود. کتاب مشهور او به نام فراموشخانه و فراماسونری در ایران است. در سال ۱۳۱۴ خورشیدی به استخدام وزارت پست و تلگراف در آمد و بعنوان تلگرافچی مشغول کار گردید، سپس به مطبوعات راه یافت و در مجله تهرانمصور، آتش، و اطلاعات مقاله می نوشت. بدلیل انتشار خبری علیه رزمآرا از اطلاعات اخراج و در مجله روشنفکر فعالیت خود را از سر گرفت. قبل از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، با حزب توده همکاری می کرد و از طرف حزب به فستیوال جهانی جوانان در بخارست اعزام شد.
رائین از بدو تأسیس ساواک با آن سازمان همکاری میکرد و جزء حقوق بگیران ساواک بود،
وی کتاب فراموشخانه و فراماسونری در ایران را با همکاری فعال ساواک منتشر کرد.
دکتر مظفر بقایی کرمانی در خاطرات خود درباره ی مرگ وی در پاسخ به حبیب لاجوردی اینچنین می نویسد:«چون امیرکبیر بعضی از کتابهای او را بی اجازه ی او تجدید چاپ کرده بود.یک کتاب هم بدون اجازه چاپ کرده بود که این اعلام جرم کرده بود و گمان می کنم پنج میلیون تومان ادعای خسارت کرده بود.بعد یک روز با وکیلش و بازپرس می روند به دفتر امیرکبیر که دفاتر او را تامین دلیل بکنند برای ادعانامه.کارگر های امیرکبیر می ریزند سرش و می زنندش.و این هم روی آن سابقه ی کسالتی که داشت همانجا می افتد و سکته می کند و فوت می کند. عبدالرحیم جعفری، بنیانگذار و مالک انتشارات امیرکبیر [تا سال ۱۳۶۲]، پیرامون چگونگی مرگ رائین چنین میگوید که پس از چاپ کتاب فراموشخانه و فراماسونری در ایران، «یک وکیل شرخر» اسماعیل رائین به شکایت از او نزد دادستانی انقلاب اسلامی برمیانگیزد به گونهای که در سال ۱۳۵۸، عبدالرحیم جعفری چندین و چند بار به دادستانی انقلاب فراخوانده میشود و حتی او را «ممنوع المعامله» میکنند و حسابهای بانکی انتشارات امیرکبیر را میبندند؛ تا جایی که به گفتهٔ او دیگر «چیزی نمانده بود تشکیلاتم به کلی متوقف شود». در همان روزگار، روزی مأموران دادستانی انقلاب اسلامی به همراه رائین و «همدستانش»، بی آنکه پیشتر جعفری را آگاه کرده باشند به دفتر انتشارات امیرکبیر میآیند و عدهای ازکارکنان مؤسسه هم که از توهین رائین به روحالله خمینی خشمگین بودند، هنگامی که پی به آمدن او بردند، بر ضدش شعار دادند و از آنجا که پیشتر بارها به رائین حمله قلبی دست داده بود، در اتاق رئیس دفتر انتشارات حال وی دگرگون شد و مرد.
این کتاب بکمک ساواک تهیه شد. اسدالله علم به نصیری دستور داد که مدارک تهیه و در اختیار رائین گذاشته شود
سه جلد کتاب اسماییل رائین حاوی اطلاعات مفیدی در مورد فراماسونری در ایران است.جلد اول کتاب شامل مقدمه ای بر فراماسونری و پیشینه آن است٬جلد دوم به ساختار لژهای فراماسونری و تاریخچه آنها در ایران میپردازد و در جلد سوم طور اختصار لژهای ایران را واکاوی میکند.
در ایران کتابها و نوشتارهای ضد فراماسونری که عمدتا توسط نویسندگان مذهبی، ملی گرایان، رادیکال و بنیاد گرایان منتشر شده است، روش بیان تلخ ضد ماسونری اسمائیل رایین را دنبال می کنند که ماسونها را به تمام انواع توطئهها علیه ملت ایران متهم می کرد. تم تکراری این کتابها ارتباط ماسونری به نظریه توطئه جهانی انگلیس-صهیونیسم است. هرچند این کتابها اطلاعات اندکی بر کارهای رایین می افزایند.
هوشنگ شهابی در فصلی با عنوان "هذیان گوئی در تاریخ نگاری ایرانی" در مورد اسماعیل رائین و کتاب معروفش فراموشخانه و فراماسونری در ایران چنین مینویسد:
«اسماعیل رایین، مورّخ تاثیر گذار پیش از انقلاب اسلامی، کتابی چند جلدی در مورد فراماسونری منتشر کرد که در آن تقریبا همه نخبگان جامعه را به فرمانبری از فراماسونها متهم نمود.» اسماعیل رائین (زاده ۱۲۹۸ خورشیدی - درگذشته ۱۰ دی ۱۳۵۸ خورشیدی) محقق و مورخ بوشهری بود. کتاب مشهور او به نام فراموشخانه و فراماسونری در ایران است. در سال ۱۳۱۴ خورشیدی به استخدام وزارت پست و تلگراف در آمد و بعنوان تلگرافچی مشغول کار گردید، سپس به مطبوعات راه یافت و در مجله تهرانمصور، آتش، و اطلاعات مقاله می نوشت. بدلیل انتشار خبری علیه رزمآرا از اطلاعات اخراج و در مجله روشنفکر فعالیت خود را از سر گرفت. قبل از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، با حزب توده همکاری می کرد و از طرف حزب به فستیوال جهانی جوانان در بخارست اعزام شد.
رائین از بدو تأسیس ساواک با آن سازمان همکاری میکرد و جزء حقوق بگیران ساواک بود،
وی کتاب فراموشخانه و فراماسونری در ایران را با همکاری فعال ساواک منتشر کرد.
دکتر مظفر بقایی کرمانی در خاطرات خود درباره ی مرگ وی در پاسخ به حبیب لاجوردی اینچنین می نویسد:«چون امیرکبیر بعضی از کتابهای او را بی اجازه ی او تجدید چاپ کرده بود.یک کتاب هم بدون اجازه چاپ کرده بود که این اعلام جرم کرده بود و گمان می کنم پنج میلیون تومان ادعای خسارت کرده بود.بعد یک روز با وکیلش و بازپرس می روند به دفتر امیرکبیر که دفاتر او را تامین دلیل بکنند برای ادعانامه.کارگر های امیرکبیر می ریزند سرش و می زنندش.و این هم روی آن سابقه ی کسالتی که داشت همانجا می افتد و سکته می کند و فوت می کند. عبدالرحیم جعفری، بنیانگذار و مالک انتشارات امیرکبیر [تا سال ۱۳۶۲]، پیرامون چگونگی مرگ رائین چنین میگوید که پس از چاپ کتاب فراموشخانه و فراماسونری در ایران، «یک وکیل شرخر» اسماعیل رائین به شکایت از او نزد دادستانی انقلاب اسلامی برمیانگیزد به گونهای که در سال ۱۳۵۸، عبدالرحیم جعفری چندین و چند بار به دادستانی انقلاب فراخوانده میشود و حتی او را «ممنوع المعامله» میکنند و حسابهای بانکی انتشارات امیرکبیر را میبندند؛ تا جایی که به گفتهٔ او دیگر «چیزی نمانده بود تشکیلاتم به کلی متوقف شود». در همان روزگار، روزی مأموران دادستانی انقلاب اسلامی به همراه رائین و «همدستانش»، بی آنکه پیشتر جعفری را آگاه کرده باشند به دفتر انتشارات امیرکبیر میآیند و عدهای ازکارکنان مؤسسه هم که از توهین رائین به روحالله خمینی خشمگین بودند، هنگامی که پی به آمدن او بردند، بر ضدش شعار دادند و از آنجا که پیشتر بارها به رائین حمله قلبی دست داده بود، در اتاق رئیس دفتر انتشارات حال وی دگرگون شد و مرد.
جلد اول
جلد دوم
جلد سوم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر