۱۳۹۲ مرداد ۱۷, پنجشنبه

یازده دقیقه

این کتاب درباره دختری است که از برزیل به سویس می رود و در آنجا روسپی می شود. اگر به دیدگاه های قبلی خودم بر گردم می بینم که بحث روسپیگری اصلا در دنیایی که من ساخته بودم جایی نداشت، اما کوئیلو چنان این قهرمان داستانش را پیش می برد که خواننده کتاب نه تنها از آن دختر و شغلش احساس انزجار نمی کند که او را به عنوان یک واقعیت اجتماعی می پذیرد. اما نکته جالب این است که فاحشه ها در درون مرزهای خود قوانینی دارند که باید در انجام آن بکوشند. یکی از این قوانین کمک به پایداری زندگی زناشویی مشتری است ، زیرا یک روسپی حق ندارد تهدیدی برای ثبات خانواده ها به حساب آید! شاید همین نوع نگرش است که غرب را غرب کرده است. پذیرش درست واقعیات و دادن راهکارهای مناسب، به منظور کاهش خطرات و پیامدهای احتمالی.یک غربی واقعیاتی همچون بزرگ شدن بچه ها و اینکه یک بچه وجودی مستقل از پدر و مادر است را می پذیرد، اما در میان ما بچه ها همیشه به پدر و مادرها سنجاق شده اند و ۱۸ سالگی که سن استقلال یک فرزند است به رسمیت شناخته نمی شود و نیز حیطه خصوصی فرزندان. یک غربی وجود آراء متفاوت را به راحتی می پذیرد اما در بینش ما همه باید یکسان بایندیشند و یکسان عمل نمایند. درباب معضلات اجتماعی ، ما اساسا اموری همچون همجنس بازی ، روسپیگری و… را انکار می کنیم و معتقدیم که اینها مسائلی است که غربیها گرفتارش شده اند و خوش به حال ما! منطق غربی آن است که واقعیت را می بیند و انکار نمی کند و در همان چارچوب راهکار مناسب برای آن ارائه می دهد. روسپی گری را می پذیرد، اما به فاحشه آموزش می دهد که تو نباید خطری برای یک زندگی زناشویی باشی. اما در ایران دخترانی از این دست , اصلا به سراغ مجردها نمی روند چون یک مرد مجرد چیزی ندارد. اما یک مرد زن دار ۲۰ ، ۳۰ سال بزرگتر از دختر، مطمئنا تا الآن پول و پله ای به هم زده است که او را تامین کند. پس به سراغ او می رود و در بسیاری از اوقات با وجدانی آرام یک زندگی را از هم بی پاشاند.
 https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEj5niNn7pkw6-wMebiTWZ5XaOrqUiPx73KGIVEYRPU_Ywj6yrZ49d_edG6mCJF4uYBl-UhupFEvM3NqvcfnGqsybNNT8Fwi4DBDVPfBpD2oNfwdaKZH2spR5X3BkO9_E9G3MRfKn4Aj3Etd/s1600/down%DB%8Cload-ebook-icon.jpg

۱ نظر:

Related Posts Plugin for WordPress, Blogger...