حاجی آقا رمانی است، نه رمان نیست، نوشتهای تاریخی است. تاریخی که توسط حاج ابوتراب به حج نرفته نقل میشود. این حاجی آقا به دلیل تولد در عید قربان نام حاجی را از بدو تولد بر خود دارد. شراب خواری میکند، گاهی دوگانهای میگذارد، پسرش را در مراسم عزداری به میرابی وا میدارد –ارزان تر است- گاهی خمس و زکاتی صوری میدهد و ....
تاریخی که در این کتاب نقل میشود، از زمان ناصرالدین شاه قاجار تا سال اتمام کتاب که اولین چاپ آن ۱۳۲۴ است را در بر میگیرد. یعنی یکی دوسال هم از زمان محمدرضا شاه را هم دارد. ولی به طور کلی یا از زمان اوائل پهلوی دوم صحبت می شود، یا پهلوی اول و نیز از قاجارها به طوراعم و ناصرالدین شاه –با لفظ شاه شهید- به طور اخص صحبت به میان میآید.
شخص حاجی آقا را میتوان به عنوان نماینده قشر سرمایه دار در حال تولد تاریخ امروز دانست. سرمایه دارانی که امروزه یاد گرفتهاند برای حفظ منافعشان هم که شده ژستی دمکرات منشانه به خود بگیرند و کارگران خود را تا حد ممکن به صورتی که نه سیخ بسوزد و نه کباب راضی نگاه دارند –این جا و میهن اسلامی را عرض نمیکنم، منظورم جهان مدنی خارج از اینجاست-. کاری که حاجی آقا در آن دوران بلد نبود. او قدرت خود را در نادانی مردم میدید.
حاجی آقا برای رسیدن به اهدافش از هیچ عمل پستی دریغ نمیکند. کلیه صفات منفی انسانی را یک تنه داراست: دزد، کلاش، شارلاتان، عوام فریب، مال مردم خور، نان به نرخ روز خور، حشری، قاچاقچی، دروغگو، ریاکار، دلال، کار چاق کن، جاسوس، خبرچین، قاتل، بیرحم، خسیس، بد گمان، ..
شیوه خمس و زکات دادنش بسیار جالب است. آنهایی که نمیدانند یاد بگیرند. به این شکل که: هرساله دقیقن میزان خمس و زکات اموالش را حساب میکرد. آن گاه یک فقره چک به آن مبلغ که معمولن چند صد تومانی میشد میکشید. این چک را داخل خرماهایی که از جنوب و از یکی از باغاتش برایش میآوردند میگذاشت و آنگاه حجته الشریعه را که آخوندی بود نرم، چون موم در دستانش، صدا میزد و خرما ها را به او میداد که بین فقرا پخش کند و یا آنها را به فروش رسانده و پولش را تقسیم کند. ولی قبل از بردن خرماها توسط حجتهالشریعه به بهانه اینکه بچه ها در اندرونی اصرار کرده اند که خرما ها را نفروشم که خودشان بخورند همانجا خرماها را به مبلغ چند ده تومانی از حجتهالشریعه میخرید و او را روانه میکرد که برود و آنگاه چک را از درون خرما ها بیرون آورده و باطل میکرد و خرما ها را با زنان تاق و جفتش میخورد. خمس و زکات راهم با این کلاه شرعی داده بود.
کتاب به درستی از زمان قاجار و پهلوی –حداقل تا سال ۱۳۲۴- یاد میکند.
تاریخی که در این کتاب نقل میشود، از زمان ناصرالدین شاه قاجار تا سال اتمام کتاب که اولین چاپ آن ۱۳۲۴ است را در بر میگیرد. یعنی یکی دوسال هم از زمان محمدرضا شاه را هم دارد. ولی به طور کلی یا از زمان اوائل پهلوی دوم صحبت می شود، یا پهلوی اول و نیز از قاجارها به طوراعم و ناصرالدین شاه –با لفظ شاه شهید- به طور اخص صحبت به میان میآید.
شخص حاجی آقا را میتوان به عنوان نماینده قشر سرمایه دار در حال تولد تاریخ امروز دانست. سرمایه دارانی که امروزه یاد گرفتهاند برای حفظ منافعشان هم که شده ژستی دمکرات منشانه به خود بگیرند و کارگران خود را تا حد ممکن به صورتی که نه سیخ بسوزد و نه کباب راضی نگاه دارند –این جا و میهن اسلامی را عرض نمیکنم، منظورم جهان مدنی خارج از اینجاست-. کاری که حاجی آقا در آن دوران بلد نبود. او قدرت خود را در نادانی مردم میدید.
حاجی آقا برای رسیدن به اهدافش از هیچ عمل پستی دریغ نمیکند. کلیه صفات منفی انسانی را یک تنه داراست: دزد، کلاش، شارلاتان، عوام فریب، مال مردم خور، نان به نرخ روز خور، حشری، قاچاقچی، دروغگو، ریاکار، دلال، کار چاق کن، جاسوس، خبرچین، قاتل، بیرحم، خسیس، بد گمان، ..
شیوه خمس و زکات دادنش بسیار جالب است. آنهایی که نمیدانند یاد بگیرند. به این شکل که: هرساله دقیقن میزان خمس و زکات اموالش را حساب میکرد. آن گاه یک فقره چک به آن مبلغ که معمولن چند صد تومانی میشد میکشید. این چک را داخل خرماهایی که از جنوب و از یکی از باغاتش برایش میآوردند میگذاشت و آنگاه حجته الشریعه را که آخوندی بود نرم، چون موم در دستانش، صدا میزد و خرما ها را به او میداد که بین فقرا پخش کند و یا آنها را به فروش رسانده و پولش را تقسیم کند. ولی قبل از بردن خرماها توسط حجتهالشریعه به بهانه اینکه بچه ها در اندرونی اصرار کرده اند که خرما ها را نفروشم که خودشان بخورند همانجا خرماها را به مبلغ چند ده تومانی از حجتهالشریعه میخرید و او را روانه میکرد که برود و آنگاه چک را از درون خرما ها بیرون آورده و باطل میکرد و خرما ها را با زنان تاق و جفتش میخورد. خمس و زکات راهم با این کلاه شرعی داده بود.
کتاب به درستی از زمان قاجار و پهلوی –حداقل تا سال ۱۳۲۴- یاد میکند.
سلام من اخیرا یک کتاب به طور ناقص به فارسی ترجمه کرده ام به نام معماهای شطرنج شرلوک هلمز که دوست دارم بقیه فارسی زبان ها هم اون را بخونند اگه ممکنه بذاریدش تو وبلاگتون:
پاسخحذفhttp://www.mediafire.com/?byhu7giclyady6q
حاجی اقا فامیل من است ابرو ریزی کردی بابا ما ادم نقطه مقابل این کتاب هستیم
پاسخحذفمتاسفانه لینک دانلود ایراد داره لطفا بررسی کنید ممنونم
پاسخحذف