خداحافظ گاری کوپر به اعتقاد بسیاری، بهترین وزیباترین کتاب «رومن گاری» نویسنده شهیر فرانسوی به شمار می رود که در ایران هم از دهه ۵۰ تاکنون از استقبال زیادی در میان نسل های جوان کشورمان برخوردار بوده است. "خداحافظ گاری کوپر" ناله نسل جوان است علیه نظام قهار و ضد انسانی ماشین و نعره انزجار انسان است علیه تعفن منجلاب تمدن امروز...
رومن گاری «خداحافظ گاری کوپر» را در سال ۱۹۶۹ نوشت؛ رمانی که در ایران هم به نسبت با اقبال خوبی روبه رو شده و شش بار تجدید چاپ شده است. «سروش حبیبی» این کتاب را در سال ۱۳۵۱ و درست چهار سال بعد از انتشار کتاب در فرانسه به فارسی ترجمه کرده است. همین موضوع خود گویای خوش اقبالی زودهنگام آثار «رومن گاری» در ایران است. رومن گاری «خداحافظ گاری کوپر» را ابتدا به انگلیسی نوشت و کتاب با نام «ولگرد اسکی باز» منتشر شد.
«خداحافظ گاری کوپر» را دانای کل روایت می کند و از منظر روایت شباهت هایی هم با «ناطور دشت» «سالینجر» دارد. نوع نگاه راوی و طنز خاصی که در روایتش به کار رفته و ظرافت های رفتاری که بیان می شود تا حدودی روایت این دو کتاب را به هم شبیه می سازد.
در مقدمه این کتاب آمده است: "لنی" قهرمان کتاب، اسکی باز جوان و زیبایی است که از آمریکا گریخته و به کوههای بلند و پر برف سوئیس پناه آورده و می کوشد تا از هر چه زیر 2000 متر ارتفاع دارد بر حذر باشد، به خصوص از منجلاب شهرها و آدمهایی که گندزار را گلستان می پندارند. او از آمریکا و تمدنش فقط به "گاری کوپر" دل بسته است. همان چهره ای که مظهر جسارت و راستی بود و همیشه با فرومایگان و ظالمان می جنگید و از بیچارگان دفاع می کرد و همیشه پیروز می شد. لنی با برف و ارتفاع زنده است و وقتی که تابستان می آید و برفها آب می شود، او نیز مانند دیگر ولگردان اسکی باز، از زور گرسنگی ناچار به شهر فرود می آید و تا زمستان آینده اصول اخلاقی و مقدساتش را همراه اسکیهایش در جای امنی می گذارد و همرنگ جماعت می شود؛ زیرا امید پاک ماندن در قعر منجلاب بیهوده است".
در مقدمه این کتاب آمده است: "لنی" قهرمان کتاب، اسکی باز جوان و زیبایی است که از آمریکا گریخته و به کوههای بلند و پر برف سوئیس پناه آورده و می کوشد تا از هر چه زیر 2000 متر ارتفاع دارد بر حذر باشد، به خصوص از منجلاب شهرها و آدمهایی که گندزار را گلستان می پندارند. او از آمریکا و تمدنش فقط به "گاری کوپر" دل بسته است. همان چهره ای که مظهر جسارت و راستی بود و همیشه با فرومایگان و ظالمان می جنگید و از بیچارگان دفاع می کرد و همیشه پیروز می شد. لنی با برف و ارتفاع زنده است و وقتی که تابستان می آید و برفها آب می شود، او نیز مانند دیگر ولگردان اسکی باز، از زور گرسنگی ناچار به شهر فرود می آید و تا زمستان آینده اصول اخلاقی و مقدساتش را همراه اسکیهایش در جای امنی می گذارد و همرنگ جماعت می شود؛ زیرا امید پاک ماندن در قعر منجلاب بیهوده است".
یکی از بهترین کتابهای عمرم!!!
پاسخحذف