نويسنده در اين كتاب به بيان تقابل ميان حقايق تاريخي با هويتسازي و جعل تاريخ ميپردازد كه اولي ريشه در بُننوشتهاي كهن دارد، و ديگري با اَغراض سياسي جاعلان تاريخ و هويّت در دوران كنوني مرتبط است.
دكتر رضا با ارايهي اسناد و شواهد تاريخي آشكار ميكند، سرزميني كه اكنون نام «جمهوري آذربايجان» بر آن نهاده شده، با وجود آن كه پيشينهاي ايراني داشته و تاريخِ آن را بايد در چهارچوبِ تاريخي ايران بررسي كرد، تا سال 1918 ميلادي داراي اين نام نبوده و تنها در پي اغراضي سياسي، كه هدف آن جدا ساختن آذربايجان از پيكر ايران بوده، به اين نام جعلي ناميده شده است. براي نمونه، ياقوت حموي، جغرافيدان سدهي هفتم هجري، در دانشنامهي جغرافيايي خود، معجمالبلدان، به وضوح به بيان تفاوت قلمرو دو سرزمين اران و آذربايجان پرداختهاست: «ميان آذربايجان و اران رودي است كه آن را ارس ميگويند. آنچه در شمال و مغرب اين رود نهاده است از اران و آنچه در سوي جنوب قرار گرفته است از آذربايجان است» (آذربايجان و اران، ص 53). البته در ميان پژوهشگران معاصر نيز آنان كه بهرهاي از انصاف و دقّت علمي داشتند، با اشاره به اغراض سياسي براي تغيير نام «اران»، به بيان حقايق تاريخي در مورد جعلي بودن نام «جمهوري آذربايجان» پرداختهاند. براي نمونه واسيلي بارتولد، پژوهشگر نامدار روس، در اين ارتباط ميگويد: «نام آذربايجان از آن جهت براي «جمهوري آذربايجان» انتخاب شد كه گمان ميرفت، با برقراري جمهوري آذربايجان، آذربايجان ايران و جمهوري آذربايجان يكي شوند» (همان، ص 224).
جدا از نهادن نام دروغين «آذربايجان» بر اران، يكي ديگر از موضوعاتي كه توسط نگارندهي اين كتاب مورد بررسي قرار گرفته است، تلاش نافرجام تاريخنويسان پانتركيست تركيه در تراشيدن هويّت تركي براي اقوام شرق باستان، نظير سومريها، ايلاميها، هيتيها، ميتانيها و... است. هدف اين هويتسازي سرپوش گذاشتن بر فقدان سابقهي تاريخي تركان در آناتولي و اران و انكار وامداري آنان به تمدّنهاي كهن شرق باستان است. تاريخنويساني نظير ضياء گوگآلپ، كرزي اوغلو، آرين انگين و... مغرضانه كوشيدهاند تا تركان را صاحبان باستاني سرزمينهاي شرق باستان مانند آناتولي، اران و ميانرودان معرفي كنند (همان، ص 106)، تا از اين راه مهاجرت تركان را در سدهي دهم ميلادي به اين مناطق انكار كنند، و اين حقيقت مسلّم را كه تركان در سدهي دهم ميلادي از صحراهاي مغولستان به مناطق شرقي هجوم آورده و مدنيت را از ساكنان باستاني اين مناطق فرا گرفته و از اين طريق به جرگهي ملل متمدن درآمدند انكار كنند.
از ديگر سو، نويسنده آشكار ميكند، بر خلاف ادعاهاي واهي تاريخنويسان پانتركيست، سرزمين باستاني توران نيز وطن باستاني تركها نبوده است. تاريخنويسان پانتركيست در پي آن هستند تا از اين راه پانتورانيسم را به عنوان يكي از مظاهر و اجزاي متشكلهي پانتركيسم مطرح كنند، در حالي كه پژوهشهاي آبايف، تاريخنويسِ نامدار اوسِتيايي، در مورد قهرمانان استورهاي تورانزمين، آريايي بودن تورانيان را آشكار ميكند (همان، ص 100). مسعودي، از نامدارترين تاريخنويسان مسلمان، نيز سكونت تركان در آسياي ميانه، مقارن سدهي چهارم هجري (دهم ميلادي)، را دليل بر آن نميداند كه آسياي ميانه - كه تقريباً منطبق بر توران باستاني است - در دورهي باستان نيز مسكن تركان بوده است: «مولد افراسياب به ديار ترك بود و آن خطا كه مؤلّفان كتب تاريخ و غير تاريخ كرده و او را ترك پنداشتهاند، از همينجا آمده است» (همان، ص 92). شگفتا كه مسعودي در سدهي چهارم هجري به اين حقيقت پي برده، ولي تاريخنويسنمايان در سدهي چهاردهم بر طبل توهّمات خود ميكوبند. نويسنده در تأييد همين موضوع تمامي شواهد تاريخي را، از تورات و كتيبههاي هخامنشي و آشوري گرفته تا نوشتههاي تاريخنويسان رومي و يوناني در سدههاي بعدي، به كار گرفته و آشكار كرده تركان در نيمهي دوم سدهي ششم در مرزهاي شرقي ايران ظاهر شدند و تنها در سدهي دهم ميلادي بود كه به سرزمينهاي آناتولي، اران و... راه يافتند و در آسياي مركزي از اكثريت قابل ملاحظهاي برخوردار شدند.
در پايان، نويسنده روند راه يافتن تركان به آذربايجان و اران و به دنبال آن راه يافتن زبان تركي به اين مناطق را، كه به باور ايشان در دورهي صفويه رخ داده، بررسي كرده است.
چاپهاي سوم و چهارم كتاب آذربايجان و اران، نوشتهي عنايتالله رضا، كه ويرايش سوم اين كتاب است به همراه نقشهها و عكسهاي مرتبط در سالهاي 1385 و 1386 توسط انتشارات «هزار كرمان» منتشر شد و هماكنون در دسترس است. چاپ اول اين كتاب توسط انتشارات ايرانزمين در سال 1360 و چاپ دوم اين كتاب در سال 1372 توسط نشر موقوفات دكتر محمود افشار يزدي انجام شده است.
دكتر رضا با ارايهي اسناد و شواهد تاريخي آشكار ميكند، سرزميني كه اكنون نام «جمهوري آذربايجان» بر آن نهاده شده، با وجود آن كه پيشينهاي ايراني داشته و تاريخِ آن را بايد در چهارچوبِ تاريخي ايران بررسي كرد، تا سال 1918 ميلادي داراي اين نام نبوده و تنها در پي اغراضي سياسي، كه هدف آن جدا ساختن آذربايجان از پيكر ايران بوده، به اين نام جعلي ناميده شده است. براي نمونه، ياقوت حموي، جغرافيدان سدهي هفتم هجري، در دانشنامهي جغرافيايي خود، معجمالبلدان، به وضوح به بيان تفاوت قلمرو دو سرزمين اران و آذربايجان پرداختهاست: «ميان آذربايجان و اران رودي است كه آن را ارس ميگويند. آنچه در شمال و مغرب اين رود نهاده است از اران و آنچه در سوي جنوب قرار گرفته است از آذربايجان است» (آذربايجان و اران، ص 53). البته در ميان پژوهشگران معاصر نيز آنان كه بهرهاي از انصاف و دقّت علمي داشتند، با اشاره به اغراض سياسي براي تغيير نام «اران»، به بيان حقايق تاريخي در مورد جعلي بودن نام «جمهوري آذربايجان» پرداختهاند. براي نمونه واسيلي بارتولد، پژوهشگر نامدار روس، در اين ارتباط ميگويد: «نام آذربايجان از آن جهت براي «جمهوري آذربايجان» انتخاب شد كه گمان ميرفت، با برقراري جمهوري آذربايجان، آذربايجان ايران و جمهوري آذربايجان يكي شوند» (همان، ص 224).
جدا از نهادن نام دروغين «آذربايجان» بر اران، يكي ديگر از موضوعاتي كه توسط نگارندهي اين كتاب مورد بررسي قرار گرفته است، تلاش نافرجام تاريخنويسان پانتركيست تركيه در تراشيدن هويّت تركي براي اقوام شرق باستان، نظير سومريها، ايلاميها، هيتيها، ميتانيها و... است. هدف اين هويتسازي سرپوش گذاشتن بر فقدان سابقهي تاريخي تركان در آناتولي و اران و انكار وامداري آنان به تمدّنهاي كهن شرق باستان است. تاريخنويساني نظير ضياء گوگآلپ، كرزي اوغلو، آرين انگين و... مغرضانه كوشيدهاند تا تركان را صاحبان باستاني سرزمينهاي شرق باستان مانند آناتولي، اران و ميانرودان معرفي كنند (همان، ص 106)، تا از اين راه مهاجرت تركان را در سدهي دهم ميلادي به اين مناطق انكار كنند، و اين حقيقت مسلّم را كه تركان در سدهي دهم ميلادي از صحراهاي مغولستان به مناطق شرقي هجوم آورده و مدنيت را از ساكنان باستاني اين مناطق فرا گرفته و از اين طريق به جرگهي ملل متمدن درآمدند انكار كنند.
از ديگر سو، نويسنده آشكار ميكند، بر خلاف ادعاهاي واهي تاريخنويسان پانتركيست، سرزمين باستاني توران نيز وطن باستاني تركها نبوده است. تاريخنويسان پانتركيست در پي آن هستند تا از اين راه پانتورانيسم را به عنوان يكي از مظاهر و اجزاي متشكلهي پانتركيسم مطرح كنند، در حالي كه پژوهشهاي آبايف، تاريخنويسِ نامدار اوسِتيايي، در مورد قهرمانان استورهاي تورانزمين، آريايي بودن تورانيان را آشكار ميكند (همان، ص 100). مسعودي، از نامدارترين تاريخنويسان مسلمان، نيز سكونت تركان در آسياي ميانه، مقارن سدهي چهارم هجري (دهم ميلادي)، را دليل بر آن نميداند كه آسياي ميانه - كه تقريباً منطبق بر توران باستاني است - در دورهي باستان نيز مسكن تركان بوده است: «مولد افراسياب به ديار ترك بود و آن خطا كه مؤلّفان كتب تاريخ و غير تاريخ كرده و او را ترك پنداشتهاند، از همينجا آمده است» (همان، ص 92). شگفتا كه مسعودي در سدهي چهارم هجري به اين حقيقت پي برده، ولي تاريخنويسنمايان در سدهي چهاردهم بر طبل توهّمات خود ميكوبند. نويسنده در تأييد همين موضوع تمامي شواهد تاريخي را، از تورات و كتيبههاي هخامنشي و آشوري گرفته تا نوشتههاي تاريخنويسان رومي و يوناني در سدههاي بعدي، به كار گرفته و آشكار كرده تركان در نيمهي دوم سدهي ششم در مرزهاي شرقي ايران ظاهر شدند و تنها در سدهي دهم ميلادي بود كه به سرزمينهاي آناتولي، اران و... راه يافتند و در آسياي مركزي از اكثريت قابل ملاحظهاي برخوردار شدند.
در پايان، نويسنده روند راه يافتن تركان به آذربايجان و اران و به دنبال آن راه يافتن زبان تركي به اين مناطق را، كه به باور ايشان در دورهي صفويه رخ داده، بررسي كرده است.
چاپهاي سوم و چهارم كتاب آذربايجان و اران، نوشتهي عنايتالله رضا، كه ويرايش سوم اين كتاب است به همراه نقشهها و عكسهاي مرتبط در سالهاي 1385 و 1386 توسط انتشارات «هزار كرمان» منتشر شد و هماكنون در دسترس است. چاپ اول اين كتاب توسط انتشارات ايرانزمين در سال 1360 و چاپ دوم اين كتاب در سال 1372 توسط نشر موقوفات دكتر محمود افشار يزدي انجام شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر